پسر به دختر گفت:اگه یه روز به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری
هستم که میام که قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم . دختر
لبخندی زد و گفت: ممنونم
تا اینکه یه روز اون اتفاق افتاد . حال دخترخوب نبود.... نیازی فوری به قلب
داشت... از پسر خبری نبود....ئختر با خودش می گفت:می دونی که من
هیچ وقت نمی گذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی...
ولی این بود اون حرفات؟... حتی برای دیدنم هم نیومدی...