یه زن و شوهر عاشق اما فقیر سر سفره شام نشستن
غذاشون خیلی مختصر و کم بود که یک نفر را هم به زور
سیر می کرد مرد به خاطر اینکه زنش بیشتر غذا بخوره
گفت بیا چراغ را خاموش کنیم و توی تاریکی بخوریم
زن قبول کرد و چند دقیقه چراغها رو خاموش کردند
ولی بعد که روشن کردند غذا ها دست نخورده توی ظرف مونده بود!!!