loading...
حرف هایی از جنس دل
مدیریت سایت

با سلام خدمت بازدید کنندگان و عاشقان عزیز

خواهشا نظرات خود را بعد از دیدن پست بگذارید ممنون

♥عشقـــــــــــک♥ بازدید : 15 سه شنبه 14 آبان 1392 نظرات (0)

 

 

 

تقصیر از من بود! انقدر

بالا بردمت که دیگر

دست خورم هم

به تو نرسید ...!

 

 

هنوز عادت به تنهایی ندارم

باید هر جوریه طاقت بیارم

اسیرم بین عشق و بیخیالی

چه دنیای غریبی بی تو دارم

می ترسم توی تنهایی بمیرم

کمک کن تا دوباره جون بگیرم

یک وقت هایی به من نزدیکتر شو

دارم حس می کنم از دست میرم

 

 

دلم گرفته دوباره هوای تو رو داره

چشمای خیسم واسه دیدنت بی قراره

این را دورم خبر از دل من که نداره

اروم ندارم یک شونه می خوام واسه قلبم

جز این نشونه واسه چیزی دخیل نمی بندم

این دل تنهام دوباره هوای تو رو داره ...!

 

 

پشت تلفن مرا جوابم کردی گفتی به سلامت و خرابم کردی

1 مرتبه من تمام قد لرزیدم ان دم که مرا شما خطابم کردی

بغضی به نواحی گلویم چرخید وقتی غریبه ای حسابم کردی

گفتم که دلیل رفتنت چیست گفتی خداحافظ و ابم کردی

یک لحظه صدای بوق ممتد امد: گفتم الو ولی جوابم کردی!

 

 

برمزارم گریه کن . اشکت مرا جان می دهد

ناله هایت . بوی عشق و بوی باران می دهد

دست بر قبرم بکش تا حس کنی مرگ مرا

دستهایت دردهایم را تسلی می دهد

وقت رفتن لحظه ای برگرد و قبرم را ببین

این نگاه اخرت بر روح من جا می دهد

 

  

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 51
  • کل نظرات : 12
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 26
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 38
  • بازدید ماه : 98
  • بازدید سال : 209
  • بازدید کلی : 4,309
  • کدهای اختصاصی